( دلنوشته های زیبا )
جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها
فرشته نجات
شعله های سرکش و خشمگین و سوزان را فرو مـی نشانی با دنیـایی از دلهره. متن در مورد اتش نشان ها همـه روز و شبت را با آتش، متن در مورد اتش نشان ها پنجه مـی افکنی که تا هیچ خانواده ای، شبی را بی خانـه پلک نبندد.
پیشانی تو را مـی بوسم کـه خط های سرنوشت بسیـاری از انسان ها بـه پیشانی تو گره خورده است.
سرنوشت های سوخته را با ابرهای عشق، بـه بهار پیوند مـی زنی و هر کجا کـه قدم مـی گذاری، امـید جوانـه مـی زند.
تو مـی توانی عشق و امـید را از زیر انبوهی از خاکستر بیرون بکشی و آسمان آبی را بـه پنجره های دود گرفته نشان بدهی.
دست های تو، نشانـه آخرین ثانیـه های ناامـیدی اند و لبخندت، آغاز زندگی و شروعی دوباره است.
تنـها دشمنی کـه مـی شناسی، آتشی هست که چشم بـه خاکستر خانـه امـید دیگران دلبسته است.
تو مـهربان ترین آشنایی هستی کـه به یـاری امـیدهایی مـی شتابی کـه تا خاکستر شدن، زمانی بیش، فاصله ندارند.
سرنوشت خانـه های بزرگ بـه دست های کوچک تو گره خورده است. متن در مورد اتش نشان ها ثانیـه ای نمـی توان بـه شعله های سرکش آتش اندیشید؛ وقتی کـه نامـی از تو نباشد.
خوب مـی دانم کـه هیچ شبی، بی دلهره و اضطراب پشت سر نگذاشته ای. شب هایت را پاس مـی داری که تا خواب شـهر، بـه آرامش بگذرد. پشت پلک های تو آرامش جریـان دارد. تو از هزاران فرشته نجات زمـین این شـهرهای دور و نزدیکی کـه من مـی شناسم.
همـیشـه باشی که تا آتش، خاکسترنشین شود.
(عباس محمدی )
*
**
**
*
در لحظه های اتفاق
از درون گر گرفته ای. دستانت، راز سرشار رودخانـه های جاری است. چون دریـا موج مـی زنی و در خویش نمـی گنجی.
بلندتر از شعله ها قد کشیده ای.
فراموش کرده ای ثانیـه هایت را. بی تابی اتفاق را تاب نمـی آوری.
مـی روی و تمام رودهای جهان، بـه قامت تو اقتدا مـی کنند.
مـی دوی و مـیان دود و خاکستر گم مـی شوی.
همـه چیز، دور و برت زبانـه مـی کشد. خشم کهنسال شعله های ناگهان، روبه رویت مـی پیچد. از خود مـی گذری که تا دست های مـهربانت، تلخی سوزان حادثه را درون هم بریزد.
زلال، چون آب ایستاده ای و حادثه تو را نمـی سوزاند.
بی کمک دست های تو، روزهای گداخته مان نمـی گذرد، وقتی اتفاق بی هنگام، قصد درهم پیچیدن زندگی مان را دارد.
روزهایت مـی گذرد و به هیچ چیز فکر نمـی کنی جز لبخندهای سوخته ای کـه از لابهدود و آتش بیرون مـی کشی.
به هیچ چیز نمـی اندیشی، جز نگاه های ملتمسی کـه فریـاد مـی زنند و جز تو هیچ را یـارای کمک نیست.
روزهایت مـی گذرند و تو چون شمع مـی سوزی.
راز فداکاری ات، دهان بـه دهان مـی چرخد.
شـهر بـه تو مـی بالد.
وقتی شعله درون شعله مـی پیچد، بـه هیچ چیز نمـی اندیشی؛ مگر آن سوی آتش.
زلال دست های مـهربانت، راز آرامش لحظه هایی هست که شعله ورند و عصیـانگر، اگر نباشی.
بزرگمرد!
دست بر شقیقه هایت گذاشته ای و خواب از تو مـی گریزد. بـه عقربه های ساعت خیره شده ای و نگاه مـی کنی آن سوی حادثه هایی را کـه آرزو مـی کنی هیچ گاه رخ ندهند.
(حمـیده رضایی )
*
*
*
شعله های زرد و قرمز تو را بـه یـاد چه مـی اندازند؟ شعله هایی کـه گاهی آنقدر بی رحمند کـه همـه چیز را مـی بلعند. اگرچه این شعله ها زیبایی خاص خود را دارند ؛ اما گاهی بـه خاطر اندکی بی دقتی یـا شاید هم بـه خاطر بازیگوشی یک کودک حادثه ای برزگ رقم بخورد.
به یـاد آور لحظه ای را کـه همـه تلاش مـی کنند به منظور مـهار عامل مرگ !
لحظه ای کـه همـه درون دستشان سطل آبی هست یـا لحظه ای کـه صدای ناله از خانـه هایی کـه به خاکستر تبدیل مـی گردند بلند مـی شود….
این ها تنـها یک حادثه نیست ؛ بلکه عبرتی هست برای همگان که تا بدانند کـه : متن در مورد اتش نشان ها حادثه هیچ وقت خبر نمـی کند
آری؛ بـه یـاد آور لحظه ای را کـه مأموران آتش نشانی با تلاش وصف ناپذیری و با بـه خطر انداختن و نادیده گرفتن زندگی خود با تمام وجود به منظور نجات همنوعشان تلاش مـی کنند. لحظات مرگ و زندگی؛ لحظاتی کـه گاه صدای ناله را مـی توان شنید و گاه تنـها سکوتی مرگبار است.
لحظاتی کـه درون هیچ آرام و قرار نیست.
مأموران آتش نشانی تلاش خود را به منظور عدم گسترش شعله های مرگ مـی کنند؛ اما آیـا مـی توان این خسارت سنگین را جبران کرد؟ مسلماً دیگر همـه چیز بـه خاکستر تبدیل شده و تنـها نتیجه اخلاقی از این حادثه، عبرت گرفتن و بیشتر دقت نمودن است.
( زمزار )
[جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها | | زمزار ... متن در مورد اتش نشان ها]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 13 Jul 2018 22:36:00 +0000