پروفایل اشتراکی zamzar

متن در مورد اتش نشان ها جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها | | زمزار ... | جملات زیبا به منظور روز هوای پاک (۲۹ دی) - زمزار | تفریح و سرگرمـی | جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها | | زمزار ... | شعر و دکلمـه ویژه روز پدر - زمزار | تفریح و سرگرمـی | جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها | | زمزار ... | جمله های زیبا درون مورد دریـا - زمزار | تفریح و سرگرمـی | زمزار | تفریح و سرگرمـی | اس ام اس شعر جدید و زیبا - زمزار | تفریح و سرگرمـی | جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها | | زمزار ... | زمزار | تفریح و سرگرمـی |

متن در مورد اتش نشان ها

جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها | | زمزار ...

( دلنوشته های زیبا )

جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها

فرشته نجات

شعله های سرکش و خشمگین و سوزان را فرو مـی نشانی با دنیـایی از دلهره. متن در مورد اتش نشان ها همـه روز و شبت را با آتش، متن در مورد اتش نشان ها پنجه مـی افکنی که تا هیچ خانواده ای، شبی را بی خانـه پلک نبندد.

پیشانی تو را مـی بوسم کـه خط های سرنوشت بسیـاری از انسان ها بـه پیشانی تو گره خورده است.

سرنوشت های سوخته را با ابرهای عشق، بـه بهار پیوند مـی زنی و هر کجا کـه قدم مـی گذاری، امـید جوانـه مـی زند.

تو مـی توانی عشق و امـید را از زیر انبوهی از خاکستر بیرون بکشی و آسمان آبی را بـه پنجره های دود گرفته نشان بدهی.

دست های تو، نشانـه آخرین ثانیـه های ناامـیدی اند و لبخندت، آغاز زندگی و شروعی دوباره است.

تنـها دشمنی کـه مـی شناسی، آتشی هست که چشم بـه خاکستر خانـه امـید دیگران دلبسته است.

تو مـهربان ترین آشنایی هستی کـه به یـاری امـیدهایی مـی شتابی کـه تا خاکستر شدن، زمانی بیش، فاصله ندارند.

سرنوشت خانـه های بزرگ بـه دست های کوچک تو گره خورده است. متن در مورد اتش نشان ها ثانیـه ای نمـی توان بـه شعله های سرکش آتش اندیشید؛ وقتی کـه نامـی از تو نباشد.

خوب مـی دانم کـه هیچ شبی، بی دلهره و اضطراب پشت سر نگذاشته ای. شب هایت را پاس مـی داری که تا خواب شـهر، بـه آرامش بگذرد. پشت پلک های تو آرامش جریـان دارد. تو از هزاران فرشته نجات زمـین این شـهرهای دور و نزدیکی کـه من مـی شناسم.

همـیشـه باشی که تا آتش، خاکسترنشین شود.

(عباس محمدی )

*

**

**

*

در لحظه های اتفاق

از درون گر گرفته ای. دستانت، راز سرشار رودخانـه های جاری است. چون دریـا موج مـی زنی و در خویش نمـی گنجی.

بلندتر از شعله ها قد کشیده ای.

فراموش کرده ای ثانیـه هایت را. بی تابی اتفاق را تاب نمـی آوری.

مـی روی و تمام رودهای جهان، بـه قامت تو اقتدا مـی کنند.

مـی دوی و مـیان دود و خاکستر گم مـی شوی.

همـه چیز، دور و برت زبانـه مـی کشد. خشم کهنسال شعله های ناگهان، روبه رویت مـی پیچد. از خود مـی گذری که تا دست های مـهربانت، تلخی سوزان حادثه را درون هم بریزد.

زلال، چون آب ایستاده ای و حادثه تو را نمـی سوزاند.

بی کمک دست های تو، روزهای گداخته مان نمـی گذرد، وقتی اتفاق بی هنگام، قصد درهم پیچیدن زندگی مان را دارد.

روزهایت مـی گذرد و به هیچ چیز فکر نمـی کنی جز لبخندهای سوخته ای کـه از لابهدود و آتش بیرون مـی کشی.

به هیچ چیز نمـی اندیشی، جز نگاه های ملتمسی کـه فریـاد مـی زنند و جز تو هیچ را یـارای کمک نیست.

روزهایت مـی گذرند و تو چون شمع مـی سوزی.

راز فداکاری ات، دهان بـه دهان مـی چرخد.

شـهر بـه تو مـی بالد.

وقتی شعله درون شعله مـی پیچد، بـه هیچ چیز نمـی اندیشی؛ مگر آن سوی آتش.

زلال دست های مـهربانت، راز آرامش لحظه هایی هست که شعله ورند و عصیـانگر، اگر نباشی.

بزرگمرد!

دست بر شقیقه هایت گذاشته ای و خواب از تو مـی گریزد. بـه عقربه های ساعت خیره شده ای و نگاه مـی کنی آن سوی حادثه هایی را کـه آرزو مـی کنی هیچ گاه رخ ندهند.

(حمـیده رضایی )

*

*

*

شعله های زرد و قرمز تو را بـه یـاد چه مـی اندازند؟ شعله هایی کـه گاهی آنقدر بی رحمند کـه همـه چیز را مـی بلعند. اگرچه این شعله ها زیبایی خاص خود را دارند ؛ اما گاهی بـه خاطر اندکی بی دقتی یـا شاید هم بـه خاطر بازیگوشی یک کودک حادثه ای برزگ رقم بخورد.

 به یـاد آور لحظه ای را کـه همـه تلاش مـی کنند به منظور مـهار عامل مرگ !

لحظه ای کـه همـه درون دستشان سطل آبی هست یـا لحظه ای کـه صدای ناله از خانـه هایی کـه به خاکستر تبدیل مـی گردند بلند مـی شود….

این ها تنـها یک حادثه نیست ؛ بلکه عبرتی هست برای همگان که تا بدانند کـه : متن در مورد اتش نشان ها حادثه هیچ وقت خبر نمـی کند

آری؛ بـه یـاد آور لحظه ای را کـه مأموران آتش نشانی با تلاش وصف ناپذیری و با بـه خطر انداختن و نادیده گرفتن زندگی خود با تمام وجود به منظور نجات همنوعشان تلاش مـی کنند. لحظات مرگ و زندگی؛ لحظاتی کـه گاه صدای ناله را مـی توان شنید و گاه تنـها سکوتی مرگبار است.

لحظاتی کـه درون هیچ آرام و قرار نیست.

مأموران آتش نشانی تلاش خود را به منظور عدم گسترش شعله های مرگ مـی کنند؛ اما آیـا مـی توان این خسارت سنگین را جبران کرد؟ مسلماً دیگر همـه چیز بـه خاکستر تبدیل شده و تنـها نتیجه اخلاقی از این حادثه، عبرت گرفتن و بیشتر دقت نمودن است.

( زمزار )




[جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها | | زمزار ... متن در مورد اتش نشان ها]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 13 Jul 2018 22:36:00 +0000



ع در مورد هوای پاک

جملات زیبا به منظور روز هوای پاک (۲۹ دی) - زمزار | تفریح و سرگرمـی

 اس ام اس و پیـامک روز هوای پاک (۲۹ دیماه)
جملات زیبا به منظور روز هوای پاک
هوای پاک را نمـیتوان خرید اما مـیتوان ساخت
*
*
هوای پاک را ، ع در مورد هوای پاک پاک نگه داریم
( ۲۹ دیماه روز ملی هوای پاک گرامـی باد )
*
*
امام صادق سلام الله علیـه:
زندگی جز با سه چیز خوش نمـی شود…
هوای پاک،
آب فراوان گوارا
و زمـین نرم و سست (آماده زراعت).
تحف العقول، ص ۳۲۰
*
*
زندگی پایدار یعنی هماهنگی و سازگاری با طبیعت .

زندگی سالم و پایدار درون گرو رفتار منطقی ما با قوانین طبیعت هست .
*
*
درخت یعنی اکسیژن ، یعنی آب ، یعنی رودخانـه ، یعنی غذا ، یعنی زندگی .
*
*
غفلت از محیط زیست ، اه توسعه را تضعیف مـی کند .
*
*
احترام بـه طبیعت احترام بـه زندگیست و احترام بـه زندگی احترام بـه خالق هست .
*
*
گونـه زنده ای کـه امروز ناپدید مـی شود ، فردا دیگر سر بر نخواهد داشت .
*
*
مرگ هر بوته سبز؛ مرگ ما انسان هاست
*
*
هر درختی کـه فرو مـی افتد ، نفس گرم زمـین هست که درون مـی شکند .
*
*
نفس ؛ کمترین خواهش ما از دنیـا هست .
*
*
هوا ؛ این عنصر حیـاتی زندگی را آلوده نکنیم .

*

*
بیـایید هوایی پاک و آسمانی آبی را بـه کودکانمان هدیـه کنیم .
*
*
استفاده از وسایل نقلیـه عمومـی و گسترش فضای سبز ، موثرترین راهکار کاهش آلودگی هواست .
*
*
آلودگی هوا و انتشار گازهای گلخانـه ای ، باعث تخریب لایـه ازون و زمـینـه شکل گیری بحرانـهای زیست محیطی هست .
*
*
هرکجا باشیم ، آسمان از آن ماست درون حفظ آن بکوشیم .
*
*
نگذاریم بمـیرد جنگل ، کـه جهان خواهد مرد .
*
*

آلودگی هوا یعنی توقف زندگی

*

*
ما طبیعت را از پدرانمان بـه ارث نبرده ایم ؛ بلکه از فرزندانمان بـه امانت گرفته ایم .
*
*
بنویسیم محیط زیست ؛ بخوانیم زندگی .
*
*
یـاد بگیریم بـه طبیعت برگردیم / بـه طبیعت برگردیم کـه یـاد بگیریم

*

*


( زمزار )

. ع در مورد هوای پاک . ع در مورد هوای پاک : ع در مورد هوای پاک




[جملات زیبا به منظور روز هوای پاک (۲۹ دی) - زمزار | تفریح و سرگرمـی ع در مورد هوای پاک]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 10 Jun 2018 10:58:00 +0000



متن کوتاه شهدای اتش نشانی

جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها | | زمزار ...

( دلنوشته های زیبا )

جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها

فرشته نجات

شعله های سرکش و خشمگین و سوزان را فرو مـی نشانی با دنیـایی از دلهره. متن کوتاه شهدای اتش نشانی همـه روز و شبت را با آتش، متن کوتاه شهدای اتش نشانی پنجه مـی افکنی که تا هیچ خانواده ای، شبی را بی خانـه پلک نبندد.

پیشانی تو را مـی بوسم کـه خط های سرنوشت بسیـاری از انسان ها بـه پیشانی تو گره خورده است.

سرنوشت های سوخته را با ابرهای عشق، بـه بهار پیوند مـی زنی و هر کجا کـه قدم مـی گذاری، امـید جوانـه مـی زند.

تو مـی توانی عشق و امـید را از زیر انبوهی از خاکستر بیرون بکشی و آسمان آبی را بـه پنجره های دود گرفته نشان بدهی.

دست های تو، نشانـه آخرین ثانیـه های ناامـیدی اند و لبخندت، آغاز زندگی و شروعی دوباره است.

تنـها دشمنی کـه مـی شناسی، آتشی هست که چشم بـه خاکستر خانـه امـید دیگران دلبسته است.

تو مـهربان ترین آشنایی هستی کـه به یـاری امـیدهایی مـی شتابی کـه تا خاکستر شدن، زمانی بیش، فاصله ندارند.

سرنوشت خانـه های بزرگ بـه دست های کوچک تو گره خورده است. متن کوتاه شهدای اتش نشانی ثانیـه ای نمـی توان بـه شعله های سرکش آتش اندیشید؛ وقتی کـه نامـی از تو نباشد.

خوب مـی دانم کـه هیچ شبی، بی دلهره و اضطراب پشت سر نگذاشته ای. شب هایت را پاس مـی داری که تا خواب شـهر، بـه آرامش بگذرد. پشت پلک های تو آرامش جریـان دارد. تو از هزاران فرشته نجات زمـین این شـهرهای دور و نزدیکی کـه من مـی شناسم.

همـیشـه باشی که تا آتش، خاکسترنشین شود.

(عباس محمدی )

*

**

**

*

در لحظه های اتفاق

از درون گر گرفته ای. دستانت، راز سرشار رودخانـه های جاری است. چون دریـا موج مـی زنی و در خویش نمـی گنجی.

بلندتر از شعله ها قد کشیده ای.

فراموش کرده ای ثانیـه هایت را. بی تابی اتفاق را تاب نمـی آوری.

مـی روی و تمام رودهای جهان، بـه قامت تو اقتدا مـی کنند.

مـی دوی و مـیان دود و خاکستر گم مـی شوی.

همـه چیز، دور و برت زبانـه مـی کشد. خشم کهنسال شعله های ناگهان، روبه رویت مـی پیچد. از خود مـی گذری که تا دست های مـهربانت، تلخی سوزان حادثه را درون هم بریزد.

زلال، چون آب ایستاده ای و حادثه تو را نمـی سوزاند.

بی کمک دست های تو، روزهای گداخته مان نمـی گذرد، وقتی اتفاق بی هنگام، قصد درهم پیچیدن زندگی مان را دارد.

روزهایت مـی گذرد و به هیچ چیز فکر نمـی کنی جز لبخندهای سوخته ای کـه از لابهدود و آتش بیرون مـی کشی.

به هیچ چیز نمـی اندیشی، جز نگاه های ملتمسی کـه فریـاد مـی زنند و جز تو هیچ را یـارای کمک نیست.

روزهایت مـی گذرند و تو چون شمع مـی سوزی.

راز فداکاری ات، دهان بـه دهان مـی چرخد.

شـهر بـه تو مـی بالد.

وقتی شعله درون شعله مـی پیچد، بـه هیچ چیز نمـی اندیشی؛ مگر آن سوی آتش.

زلال دست های مـهربانت، راز آرامش لحظه هایی هست که شعله ورند و عصیـانگر، اگر نباشی.

بزرگمرد!

دست بر شقیقه هایت گذاشته ای و خواب از تو مـی گریزد. بـه عقربه های ساعت خیره شده ای و نگاه مـی کنی آن سوی حادثه هایی را کـه آرزو مـی کنی هیچ گاه رخ ندهند.

(حمـیده رضایی )

*

*

*

شعله های زرد و قرمز تو را بـه یـاد چه مـی اندازند؟ شعله هایی کـه گاهی آنقدر بی رحمند کـه همـه چیز را مـی بلعند. اگرچه این شعله ها زیبایی خاص خود را دارند ؛ اما گاهی بـه خاطر اندکی بی دقتی یـا شاید هم بـه خاطر بازیگوشی یک کودک حادثه ای برزگ رقم بخورد.

 به یـاد آور لحظه ای را کـه همـه تلاش مـی کنند به منظور مـهار عامل مرگ !

لحظه ای کـه همـه درون دستشان سطل آبی هست یـا لحظه ای کـه صدای ناله از خانـه هایی کـه به خاکستر تبدیل مـی گردند بلند مـی شود….

این ها تنـها یک حادثه نیست ؛ بلکه عبرتی هست برای همگان که تا بدانند کـه : متن کوتاه شهدای اتش نشانی حادثه هیچ وقت خبر نمـی کند

آری؛ بـه یـاد آور لحظه ای را کـه مأموران آتش نشانی با تلاش وصف ناپذیری و با بـه خطر انداختن و نادیده گرفتن زندگی خود با تمام وجود به منظور نجات همنوعشان تلاش مـی کنند. لحظات مرگ و زندگی؛ لحظاتی کـه گاه صدای ناله را مـی توان شنید و گاه تنـها سکوتی مرگبار است.

لحظاتی کـه درون هیچ آرام و قرار نیست.

مأموران آتش نشانی تلاش خود را به منظور عدم گسترش شعله های مرگ مـی کنند؛ اما آیـا مـی توان این خسارت سنگین را جبران کرد؟ مسلماً دیگر همـه چیز بـه خاکستر تبدیل شده و تنـها نتیجه اخلاقی از این حادثه، عبرت گرفتن و بیشتر دقت نمودن است.

( زمزار )




[جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها | | زمزار ... متن کوتاه شهدای اتش نشانی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 13 Jul 2018 22:36:00 +0000



دکلمه در مورد معین حرم

شعر و دکلمـه ویژه روز پدر - زمزار | تفریح و سرگرمـی

شعر و دکلمـه ویژه روز پدر؛

در روز پدر بـه کعبه سر حتما زد

بر بام نجف دو بال و پر حتما زد

در حسرت بوسه بر ضریح مولا

صد بوسه بـه دستان پدر حتما زد

*

*

پدر یعنی تپش درون قلب خانـه

پدر یعنی تسلط بر زمانـه

احساس خوب ، دکلمه در مورد معین حرم تکیـه بر کوه

پدر یعنی تسلی درون وقت اندوه

*

*

بی عشق علی تمام عمرم تلف است

هرنشود گدای او بی شرف است
در بین شناسنامـه ام حک گشته
این یک سندیست صادره از نجف است
*

*
بسر افــــتاده هـــــــوای تـــــو علی / جان عــــــالم بـه فدای تو علی
آیـــــــــد از عـــرش برین جبرئیل / کـه زنــد بوسه بـه پای تو علی
در جــــــــهان دل بـه تو بستیم علی / دیـــــده از غیر تو بستیم علی
عــــــــاشقت بــــــوده و هستم علی / مــــدح تو گفته خدای تو علی
قـــــلــب هـــــــا بیت ولای تو علی / بشنود صوت دعــای تو علی
شــــبــروان مست ولای تـــــو علی / جــــــان عالم بـه فدای تو علی
هستی مــــــــــا بـــود از هستی تــو / ایــــــن بود راز بقای تو علی
بـــــــــه شـهان از نظر قدر و شرف / مـــی زند طعنـه گدای تو علی
هیچغـــــــــیر خداوند و رسول / نـــــــبرد پی بـه بهای تو علی
بس کـه اوصاف تو پر قدر و بهاست / گفت وصف تو خدای تـو علی

*

*
باران گرفته هست زمـین را خبر کنید
امشب تمام عرش برین را خبر کنید
شب رفته هست اهل یقین را خبر کنید
قرآن رسیده هست امـین را خبر کنید
اعجاز خلقت دو جهان مـی رسد ز راه
تنـها دلیل خلقت جان مـی رسد ز راه
عالم تمام مست گل روی ماه او
صدها عزیز درون طلب یک نگاه او
یوسف نشسته هست پریشان بـه راه او
امشب حریم خانـه حق درون پناه او
آسوده باش کعبه کـه مـهمان رسیده است
امشب تمام جلوه ایمان رسیده است
وقتی علی بـه روی جهان دیده باز کرد
وقتی خدا بـه دست خود افشای راز کرد
«دستی هم آسمان بر حیدر دراز کرد»*
کعبه سه روز پشت سر او نماز کرد
حجت قبول کعبه کـه سعیت تمام شد
از این بـه بعد نام تو بیت الحرام شد
امشب نوای جن و ملک یـاعلی شده ست
امشب صدای ارض و فلک یـاعلی شده ست
وقتی تمام نان و نمک یـاعلی شده ست
حتی دعای باغ فدک یـاعلی شده ست
مولا علی، ولی علی و مقتدا علی
رهبر علی، امام علی، جان ما علی
*

*
ای ملائک گل بر افشانید کعبه را
بیشترگیرید امشب احترام کعبه را
با وضو حتما بهآرید نام کعبه را
بشنوید از چهار رکن امشب پیـام کعبه را
هم پیـام کعبه هم ذکرسلام کعبه را
مام کعبه آورد با خود امام کعبه را
ای حرم آماده شو که تا مـهمان داری کنی
مـهمان خویش را درون موج غم یـاری کنی
کعبه رکن دین را درون بغل بگرفته ای
مرشد روح الامـین را درون بغل بگرفته ای
اصل قرآن مبین را درون بغل بگرفته ای
جان ختم المرسلین را درون بغل بگرفته ای
هستی هست آفرین را درون بغل بگرفته ای
شیر حق حبل المتین را درون بغل بگرفته ای
قبله ی دل کعبه اهل یقین هست این پسر
منجی عالم امـیر المؤمنین هست ای پسر
نمـی داند چه شد جز ذات دادار علی
کعبه مـی گردد گرد شمع رخسار علی
از حجر بر عرش مـی تابید انوار علی
آفرینش داشت درون سر شوق دیدار علی
شد خدا درون خانـه خود مـهمان دار علی
بود ذکر حق بـه لبهای گهر بار علی
سنگهای کعبه مـی گفتند با صوت جلی
یـا علی و یـا علی و یـا علی
*

*
در هیـاهوی ملک صحن تو دیدن دارد
شربتی آب درون این کعبه چشیدن دارد
با اذان حرمت اشک چکیدن دارد
هم علی هم ولی الله اش شنیدن دارد
ای خدا حب علی اهل تمنا را بس
از دو دنیـای تو ایوان نجف ما را بس
خوش بـه حالم نجفم “مست امـین اللهم”
سر بـه دیوار حرم ملتمس درگاهم
یـاعلی گوشـه نگاهی بـه نگاهم، آهم
چقدر اشک بریزم کـه تو را مـی خواهم
چه خوش هست بین رواق تو ز پا افتادن
صد و ده بار درون ایوان نجف جان دادن
من مسکین چه یتیمانـه اسیرت شده ام
مومن خانـه ی گل، فرش حصیرت شده ام
یـاد “انگشتر و آن مرد” … فقیرت شده ام
و ز اهالی خیـابان غدیرت شده ام
شب و ایوان علی، جنون، نادعلی
هر طرف حرف علی ذکر علی یـاد علی
شیعه و صبح نخستین و تولای علی
شیعه و وقت مدد نام دلارآی علی
شیعه و عاقبتِ عمر و تماشای علی
شیعه و لحظه بـه لحظه “پدری های علی”
از عدالت چه بگوییم بـه جز عین تو شاه
با زیـادی رفو بر روی نعلین تو شاه
(مـهدی عبدالکریمـی)
*

*
در باغ جنان جلوه خورشید خوش است
در صحن چمن سایگه بید خوش است
ما را نـه بـه باغ و نـه بـه جنت کار است
هر جا کـه شود روی علی دید خوش است

*

*

جشن گل و ستاره

مـیاد دوباره روز
جشن گل و ستاره
چه روز خوب و شادی
وای چه صفایی داره
روز پدر مـی رسه
شاد مـی شـه بابای من
برای او مـی خرم
یـه شاخه گل، یـه پیرهن!
مـی گم مبارک باشـه
روز پدر بابا جون
الهی زنده باشی
ای پدر مـهربون

*

*
در ساعتی شگفت، مکعّب شکست و بعد
مردی بـه جای قبله ی مردم نشست و بعد
رکعـت شـد و نمـاز شد و حمـد و سوره شد
آمـد طلسم مسجـدیـان را شکــست و بعد
با یک نــفر شبیـه خـودش گشـت روبرو
خود را گرفت ثانیـه ای روی دست و بعد
آیـات نوبری ز درخت انار چیـد
و خواند از تشـهّدش: دکلمه در مورد معین حرم از بود و هست و بعد
مِثلِ مَثل شد و به زبانِ همـه شکفت
از راه حلق درون ته دل ریشـه بست و بعد
چون روحِ درون نسوجِ گیـاهان حلول کرد…
یک خوشـه خورد از خودش و کرد مست و بعد
مقداری از ترشّح او را زمـین چشید
قیمت گرفت خاک اراضیِ پست و بعد
ما را ببخش ما کـه گناهی نداشتیم
او خواست اهل بادیـه را بت پرست و بعد
هر سال گفت که تا که بگویند شاعران:
در ساعتی شگفت مکعب شکست و بعد…
شاعر:حجت الاسلام رضا جعفری
*

*
ولایت را وضـو دادند امشب
زبان را ذکر هو دادند امشب
به یمـن مقـدم مولـود کعبه
حـرم را آبـرو دادنـد امشب
شب عیـد امـیـرالمـؤمنین است
علی با رب کعبه هم‌نشین است
به دور کعبـه گـردد ماه، امشب
حرم را بخت شد همراه، امشب
همـین کـه زادگـاه مرتضی شد
ولادت یـافت بیـت‌الله، امشب
خدا بر خلقت خود آفرین گفت
حرم هم یـاامـیرالمؤمنین گفت
ملایک! کعبه را درون بر بگیرید
همـه عیـدی ز پیغمبر بگیرید
هجـوم آریـد بـر رکـن یمـانی
مـراد خـویش از حیـدر بگیرید
تمـاشـای رخ حیـدر مبارک
طـواف جـان پیغمبر مبارک
جهـان غـرق فـروغ ابتـدا بود
زمـین دریـای انـوار هُـدی بود
حرم که تا صبح، ذکر یـاعلی داشت
علی بـود و علی بود و خدا بود
صنم هم ذکر الله الصمد داشت
نـدای قـل هـوالله احد داشت
محمّد! دست عالم گیرت این است
نگهـدارنــدۀ تکبیرت ایـن اسـت
نـه تنـها دست و بازو، جان شیرین.
نـه تنـها شیر تو، شمشیریت این است
خدا داند کـه این هست و جز این نیست
کسـی جـز او امـیـرالمـؤمنین نیست
حرم آغـوش خـود را بـاز کرده
ســرود یــاعلـی آغــاز کـرده
تماشا کن تماشا کن محمّد
که کعبـه تـا خـدا پـرواز کرده
عیـان، بی‌پرده حسن داوری شد
که امشب آفرینش حیدری شد
دلا! امشب خدا را با علی بین
جـلال کبریـا را بـا علی بین
محمّـد را تماشـا درون علی کن
تمـام انبیــا را بـا عـلی بین
اگـرچـه زادگـاه او حرم بود
خدا بهر علـی آغوش بگشود
خدا درون صـورت حیـدر درخشید
زمـیـن و آسمان را نـور بخشید
به دخت شیر، امشب داد شیری
که درون آغـوش پیغبمـر خروشید
زبان بگشود؛ قرآن خواند، تکبیر!
بتــان کعبـه را لرزانـد، تکبیر
فشاند از لعلگوهر؛ سخن گفت
ز وحــی خالـق داور سخـن گفت
همان اول کـه چشم خویش بگشود
فقط با شخص پیغمبر سخن گفت
که یـا احمد! منم شمشیر و شیرت
وصی‌ات، حافظ دینـت، وزیـرت
خـدا بهـر تـو حیـدر آفریـده
معیـن و یـار و یـاور آفریـده
تـو را بهـر نجات خلق عالم
مـرا بـر فتـح خیبـر آفریـده
امـیرالمـؤمنینــم؛ شیــر حقـم
تو دست حق و من شمشیر حقم
تو جانان، جان شیرینت منم من
نگهـدارنـدۀ دینـت منـم من
تمــام نعمــت پـروردگـارت
کمـال دیـن و آیینت منم من
به بازوی علی حق را نگه کن
احد را بدر و خندق را نگه کن
تو را تیر قضا درون شست حیدر
فدایت باد، بـود و هست حیدر
علم بـر شانۀ من، حکم از تو
بود شمشیر تو درون دست حیدر
نـه از خیبر نـه از خندق سخن بود
کلیـد فتـح تـو درون دست من بود
مـن از آغـاز خلقـت بـا تو بودم
چه درون جلوت چه خلوت با تو بودم
در اسلاب رسل بـا هم نشستیم
چه درون معنی چه صورت با تو بودم
نـه تنـهـا بـا تو از اول نشستم
همانا که تا که هستم با تو هستم
از آن روزی کـه احمد آفد
علـی را بــر محمّـد آفد
دو روح آشنـا را درون دو پیکـر
ز یـک روح مجــرد آفد
نـه حرفی از زمـین نـه از سما بود
علی بـود و نبـی بـود و خدا بود
علی! تو هستـیِ هسـت‌آفرینی
تو هم حقـی و هم حق‌الیقینی
به پیغمبر قسم بعد از محمّد
تـو، تنـهـا تـو امـیـرالمؤمنینـی
فقط حق تو تنـها، این مقام است
لبـاس نور بر ظلمت حرام است
تو درون جسم رسل جانی علی جان
تو توحیدی، تو ایمانـی علی جان
به قرآن مـی‌خورم سوگند، مولا!
تو قرآنی تـو قرآنی علـی جان
عبـادت هیـزم نـار اسـت بـی‌تو
بهشت ار گل دهد خار هست بی‌تو
کتـاب‌الله را جـان نیسـت بـی‌تو
ملـک را نیـز ایمـان نیست بی‌تو
مسلمـان نیستـم گـر کذب گویم
که سلمان هم مسلمان نیست بی‌تو
تــولا و تبـرا هسـت دینـم
بدانید ای همـه عالم من اینم
مـرا بـا مـهـر حیدر آفد
ز خـاک کفش قنبر آفد
زبـان مـیثمـی دادنـد بر من
نفس‌هـایم دمـادم یـاعلی شد
تمام نخلِ «مـیثم» یـاعلی شد
شاعر:استاد سازگار

(زمزار)

. دکلمه در مورد معین حرم . دکلمه در مورد معین حرم




[شعر و دکلمـه ویژه روز پدر - زمزار | تفریح و سرگرمـی دکلمه در مورد معین حرم]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 10 Jul 2018 14:33:00 +0000



مطالب کوتاه زیبا در مورد اتش نشان ها

جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها | | زمزار ...

( دلنوشته های زیبا )

جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها

فرشته نجات

شعله های سرکش و خشمگین و سوزان را فرو مـی نشانی با دنیـایی از دلهره. مطالب کوتاه زیبا در مورد اتش نشان ها همـه روز و شبت را با آتش، مطالب کوتاه زیبا در مورد اتش نشان ها پنجه مـی افکنی که تا هیچ خانواده ای، شبی را بی خانـه پلک نبندد.

پیشانی تو را مـی بوسم کـه خط های سرنوشت بسیـاری از انسان ها بـه پیشانی تو گره خورده است.

سرنوشت های سوخته را با ابرهای عشق، بـه بهار پیوند مـی زنی و هر کجا کـه قدم مـی گذاری، امـید جوانـه مـی زند.

تو مـی توانی عشق و امـید را از زیر انبوهی از خاکستر بیرون بکشی و آسمان آبی را بـه پنجره های دود گرفته نشان بدهی.

دست های تو، نشانـه آخرین ثانیـه های ناامـیدی اند و لبخندت، آغاز زندگی و شروعی دوباره است.

تنـها دشمنی کـه مـی شناسی، آتشی هست که چشم بـه خاکستر خانـه امـید دیگران دلبسته است.

تو مـهربان ترین آشنایی هستی کـه به یـاری امـیدهایی مـی شتابی کـه تا خاکستر شدن، زمانی بیش، فاصله ندارند.

سرنوشت خانـه های بزرگ بـه دست های کوچک تو گره خورده است. مطالب کوتاه زیبا در مورد اتش نشان ها ثانیـه ای نمـی توان بـه شعله های سرکش آتش اندیشید؛ وقتی کـه نامـی از تو نباشد.

خوب مـی دانم کـه هیچ شبی، بی دلهره و اضطراب پشت سر نگذاشته ای. شب هایت را پاس مـی داری که تا خواب شـهر، بـه آرامش بگذرد. پشت پلک های تو آرامش جریـان دارد. تو از هزاران فرشته نجات زمـین این شـهرهای دور و نزدیکی کـه من مـی شناسم.

همـیشـه باشی که تا آتش، خاکسترنشین شود.

(عباس محمدی )

*

**

**

*

در لحظه های اتفاق

از درون گر گرفته ای. دستانت، راز سرشار رودخانـه های جاری است. چون دریـا موج مـی زنی و در خویش نمـی گنجی.

بلندتر از شعله ها قد کشیده ای.

فراموش کرده ای ثانیـه هایت را. بی تابی اتفاق را تاب نمـی آوری.

مـی روی و تمام رودهای جهان، بـه قامت تو اقتدا مـی کنند.

مـی دوی و مـیان دود و خاکستر گم مـی شوی.

همـه چیز، دور و برت زبانـه مـی کشد. خشم کهنسال شعله های ناگهان، روبه رویت مـی پیچد. از خود مـی گذری که تا دست های مـهربانت، تلخی سوزان حادثه را درون هم بریزد.

زلال، چون آب ایستاده ای و حادثه تو را نمـی سوزاند.

بی کمک دست های تو، روزهای گداخته مان نمـی گذرد، وقتی اتفاق بی هنگام، قصد درهم پیچیدن زندگی مان را دارد.

روزهایت مـی گذرد و به هیچ چیز فکر نمـی کنی جز لبخندهای سوخته ای کـه از لابهدود و آتش بیرون مـی کشی.

به هیچ چیز نمـی اندیشی، جز نگاه های ملتمسی کـه فریـاد مـی زنند و جز تو هیچ را یـارای کمک نیست.

روزهایت مـی گذرند و تو چون شمع مـی سوزی.

راز فداکاری ات، دهان بـه دهان مـی چرخد.

شـهر بـه تو مـی بالد.

وقتی شعله درون شعله مـی پیچد، بـه هیچ چیز نمـی اندیشی؛ مگر آن سوی آتش.

زلال دست های مـهربانت، راز آرامش لحظه هایی هست که شعله ورند و عصیـانگر، اگر نباشی.

بزرگمرد!

دست بر شقیقه هایت گذاشته ای و خواب از تو مـی گریزد. بـه عقربه های ساعت خیره شده ای و نگاه مـی کنی آن سوی حادثه هایی را کـه آرزو مـی کنی هیچ گاه رخ ندهند.

(حمـیده رضایی )

*

*

*

شعله های زرد و قرمز تو را بـه یـاد چه مـی اندازند؟ شعله هایی کـه گاهی آنقدر بی رحمند کـه همـه چیز را مـی بلعند. اگرچه این شعله ها زیبایی خاص خود را دارند ؛ اما گاهی بـه خاطر اندکی بی دقتی یـا شاید هم بـه خاطر بازیگوشی یک کودک حادثه ای برزگ رقم بخورد.

 به یـاد آور لحظه ای را کـه همـه تلاش مـی کنند به منظور مـهار عامل مرگ !

لحظه ای کـه همـه درون دستشان سطل آبی هست یـا لحظه ای کـه صدای ناله از خانـه هایی کـه به خاکستر تبدیل مـی گردند بلند مـی شود….

این ها تنـها یک حادثه نیست ؛ بلکه عبرتی هست برای همگان که تا بدانند کـه : مطالب کوتاه زیبا در مورد اتش نشان ها حادثه هیچ وقت خبر نمـی کند

آری؛ بـه یـاد آور لحظه ای را کـه مأموران آتش نشانی با تلاش وصف ناپذیری و با بـه خطر انداختن و نادیده گرفتن زندگی خود با تمام وجود به منظور نجات همنوعشان تلاش مـی کنند. لحظات مرگ و زندگی؛ لحظاتی کـه گاه صدای ناله را مـی توان شنید و گاه تنـها سکوتی مرگبار است.

لحظاتی کـه درون هیچ آرام و قرار نیست.

مأموران آتش نشانی تلاش خود را به منظور عدم گسترش شعله های مرگ مـی کنند؛ اما آیـا مـی توان این خسارت سنگین را جبران کرد؟ مسلماً دیگر همـه چیز بـه خاکستر تبدیل شده و تنـها نتیجه اخلاقی از این حادثه، عبرت گرفتن و بیشتر دقت نمودن است.

( زمزار )




[جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها | | زمزار ... مطالب کوتاه زیبا در مورد اتش نشان ها]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 21 Jul 2018 01:41:00 +0000



متن زیبا درمورد دریا قایق غروب

جمله های زیبا درون مورد دریـا - زمزار | تفریح و سرگرمـی

(اس ام اس های زیبا درون مورد دریـا)

جملات زیبا درباره دریـا؛

وقتی دلت گرفته باشـه …

تمام آرامش یک ساحل را هم بـه تو بدهند …

باز هم دل تو بارانیست …

خیس تراز دریـا خراب تر از امواج

اس ام اس دریـا

عشق با این همـه نیرنگ عواقب دارد

جَدَلِ آینـه و سنگ عواقب دارد

رود بی تاب برایدریـاست ولی …

جاده فرسنگ بـه فرسنگ عواقب دارد

اس ام اس دریـا

از “من”

تا

“تو”

هفت آسمان

دریـاست

اس ام اس دریـا

لاک پشت های کوچکی کـه تازه بـه دنیـا امده اند را دیده ای؟

بی اختیـار بـه سمت دریـا مـی روند…

این گـونـه دوستت دارم بی اختیــــآر

اس ام اس دریـا

بچه های فقیر فقط درون زنگ انشا

تعطیلات را بـه کنار دریـا مـی روند !

اس ام اس دریـا

هــوای تو را مـیــخواهم درون این حال دلتنــگی

امــواجــی از یـاد تــو را مـیــــخــواهـــم

در دریـای خاطره های بـه یـادماندنی

مـیخوانمت که تا دلم آرام بماند

اس ام اس دریـا

نزدیکت مـی شوم بوی دریـا مـی آید

دور کـه مـی شوم صدای باران

بگو تکلیفم با چشمـهایم چیست ؟

لنگر بیندازم و عاشقی کنم یـا چتر بردارم و دلبری کنم ؟؟

اس ام اس دریـا

اگــه کــســیـــــو دیـدن کـه بـهـتـون گـفـت :

خـــوشـگــلیــــن

.
.
.
.
.
.

یـا داره خَــرتـــون مـی کنـه یـا مـــــــنـــــــو ندیده :-/

با منم اصلا بحت نکنید

از سقف مقفم خبری نیست ما تو دریـا زندگی مـی کنیم !!

اس ام اس دریـا

در نمک حتما راز عجیبی نـهفته باشد

هم درون اشک های ماست

هم درون دریـا

اس ام اس دریـا

حکایت من…

حکایتی بود

که عاشق دریـا بود

اما قایق نداشت

اس ام اس دریـا

کاش مـیدانستی به منظور داشتنت

دلی را بـه دریـا زدم

که از آب واهمـه داشت

اس ام اس دریـا

مثل ساحل آرام باش

تا دیگران مثل دریـا ، متن زیبا درمورد دریا قایق غروب بی قرارت باشند

اس ام اس دریـا

عجیب شباهتی داشتی با دریـا
دریـا نیز غرقش کـه مـی شوی بعد ات مـی زند

اس ام اس دریـا

دریـا باش که تا بعضی ها از با تو بودن لذت ببرند،

و بعضی ها کـه لیـاقت تو ندارند غرق شون

( زمزار )

. متن زیبا درمورد دریا قایق غروب . متن زیبا درمورد دریا قایق غروب : متن زیبا درمورد دریا قایق غروب




[جمله های زیبا درون مورد دریـا - زمزار | تفریح و سرگرمـی متن زیبا درمورد دریا قایق غروب]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 10 Jul 2018 19:12:00 +0000



ع های پند اموز زیبا

زمزار | تفریح و سرگرمـی

دوشنبه , مرداد ۸ ۱۳۹۷
آخرین خبرها
مرداد ۴, ۱۳۹۷

( شعر مـیلاد امام رضا سلام الله علیـه ) با شما واژه سلطان بـه خودش مـی بالد … شعر از مـهدی نظری  با…

تیر ۳۱, ۱۳۹۷

( غزل عاشقانـه ) آن دل کـه عشق نیست درون او، ع های پند اموز زیبا سنگ خاره ایست … (امـیری فیروزکوهی) ماهی بـه جلوه درون نظر…

تیر ۲۲, ۱۳۹۷

( شعر ویژه گرامـیداشت روز عفاف و حجاب ) اشعار برگزیده درباره حجاب چادرت ای ماه من! آغاز صبحی دیگر است…

تیر ۱۸, ۱۳۹۷

( شعر درون مورد شـهادت امام جعفر صادق سلام الله علیـه ) دین عزادارست و مذهب شد یتیم … شعر از علی س…

تیر ۸, ۱۳۹۷

( غزلیـات زیبا و عاشقانـه ) رفته عمر و نیم جانی مانده هست (طبیب اصفهانی) رفته عمر و نیم جانی مانده است…

'); } jQuery('#featured-posts').flexslider({ animation: ع های پند اموز زیبا "fade", selector: ".featured-posts-single-slide", slideshowSpeed: 7000, animationSpeed: 600, randomize: false, pauseOnHover: true, prevText: "", nextText: "", slideshow: true , controlNav: false, }); }); '); } jQuery(function() { jQuery('#slideshow60517').cycle({ fx: 'scrollHorz', timeout: 3000, pager: '#nav60517', slideExpr: '.group_items', speed: 300, slideResize: false, pause: true }); }); }); . ع های پند اموز زیبا . ع های پند اموز زیبا




[زمزار | تفریح و سرگرمـی ع های پند اموز زیبا]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 26 Jul 2018 12:41:00 +0000



ع هرچه آید به سرم باز بگویم گذرد وای از این عمر که با میگذرد میگذرد

اس ام اس شعر جدید و زیبا - زمزار | تفریح و سرگرمـی

اس ام اس شعر جدید و زیبا؛

چه بگویم کـه زبانم دگر گویـا نیست

قصه غصه و غم بـه همـین آسانیست !

بر لبم خنده ای هرگز مدید الا مگر

در مـیان گریـه بر احوال خود خندیده ام

همـه خفتند بـه غیر از من و پروانـه و شمع

قصه ی ما دو سه دیوانـه دراز هست هنوز !

تسبیح شیخ پاره شد و دانـه دانـه شد

از بس کـه استخاره زدم که تا ببینمت !

تا رفته ای ، ع هرچه آید به سرم باز بگویم گذرد وای از این عمر که با میگذرد میگذرد شمار شب و روزها کنم

ایـام عمر من همـه یوم الحساب بود !

بی تو هر روز مرا ماهی و هر شب سالی است

شب چنین ، روز چنان ، آه چه مشکل حالی هست !

شـهید نیستم اما تو کوچه ی خود را

به پاس این همـه سرگشتگی بـه نامم کن !

دریـا اگر سر مـی زند بر سنگ ، حق دارد

تنـها دوای درد عاشق ناشکیبایی هست !

سنگدل با من مدارا کن ، فراموشم مکن

بر مزارم این غبار از سنگ هم سنگین تر است

ما زخم ترین شاخه ی این جنگل خشکیم

تیغ و تبری نیست کـه ما را نشِناسد !

گرچه مـی دانم نمـی آیی ولی هردم ز شوق

سوی درون مـی آیم و هر سو نگاهی مـی کنم !

آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی

کی بود ؟ کجا رفت ؟ چرا بود ؟ چرا نیست ؟

شنیدمت کـه نظر مـی کنی بـه حال ضعیفان

تبم گرفت و دلم خوش بـه انتظار عیـادت

ساعت عشق بـه سر مـیکوبد

که زمان رفت و نیـامد یـارت

گفتمش ساعت دیوانـه بخواب

تا نگاهم ندهد آزارت !

شمعم شکفته بود کـه خندد بـه روی تو

افسوس ای شکوفه ی خندان نیـامدی !

بلای عشق را جز عاشقِ شیدا نمـی داند

به دریـا رفته مـیداند مصیبت های طوفان را !

من هجرِ یـار دیده ام و باز زنده ام

این شرطِ عاشقی نبود ، خاک بر سرم !

نیـازارم ز خود هرگز دلی را

که مـی ترسم درون او جای تو باشد !

از غم جدا مشو کـه غنا مـی دهد بـه دل

امّا چه غم ، غمـی کـه خدا مـی دهد بـه دل ؟

گفتی کـه به دلشکستگان نزدیکیم

ما نیز دلی شکسته داریم ای دوست !

تا کی تحمل غم و تا کی خدا خدا ؟

دیگر ز یـاد گمانم مرا خدا …

عشق ، بازیست نـه بازی کـه مرا مات کنی

نازنیـا دل من صفحه شطرنج کـه نیست !

مشکل از سبک عراقی و خراسانی نیست

همـه با قافیـه ی “عشق” مصیبت دارند…

بسته راه نفسم بغض و دلم شعله ور است

چون یتیمـی کـه به او فحش پدر دادهی !

پروانـه وش از عشق تو درون آتشم امشب

مـیسوزم و با این همـه سوزش خوشم امشب !

مـی روی و گریـه مـی آید مرا

ساعتی بنشین کـه باران بگذرد

اگرچه نیت خوبیست زیستن

اما خوشا کـه دست بـه تصمـیم دیگری بزنیم !

من آسمان پر از ابرهای دلگیرم

اگر تو دلخوری از من ، من از خودم سیرم !

هرچه آید بـه سرم باز بگویم گذرد

وای از این عمر کـه با مـیگذرد ، مـیگذرد !

من بـه بعضی چهره ها چون زود عادت مـی کنم

پیششان سر بر نمـی آرم ، رعایت مـی کنم !

 (زمزار)

. ع هرچه آید به سرم باز بگویم گذرد وای از این عمر که با میگذرد میگذرد . ع هرچه آید به سرم باز بگویم گذرد وای از این عمر که با میگذرد میگذرد : ع هرچه آید به سرم باز بگویم گذرد وای از این عمر که با میگذرد میگذرد




[اس ام اس شعر جدید و زیبا - زمزار | تفریح و سرگرمـی ع هرچه آید به سرم باز بگویم گذرد وای از این عمر که با میگذرد میگذرد]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 19 Jul 2018 02:34:00 +0000



جملات زیبا درباره آتش نشان

جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها | | زمزار ...

( دلنوشته های زیبا )

جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها

فرشته نجات

شعله های سرکش و خشمگین و سوزان را فرو مـی نشانی با دنیـایی از دلهره. جملات زیبا درباره آتش نشان همـه روز و شبت را با آتش، جملات زیبا درباره آتش نشان پنجه مـی افکنی که تا هیچ خانواده ای، شبی را بی خانـه پلک نبندد.

پیشانی تو را مـی بوسم کـه خط های سرنوشت بسیـاری از انسان ها بـه پیشانی تو گره خورده است.

سرنوشت های سوخته را با ابرهای عشق، بـه بهار پیوند مـی زنی و هر کجا کـه قدم مـی گذاری، امـید جوانـه مـی زند.

تو مـی توانی عشق و امـید را از زیر انبوهی از خاکستر بیرون بکشی و آسمان آبی را بـه پنجره های دود گرفته نشان بدهی.

دست های تو، نشانـه آخرین ثانیـه های ناامـیدی اند و لبخندت، آغاز زندگی و شروعی دوباره است.

تنـها دشمنی کـه مـی شناسی، آتشی هست که چشم بـه خاکستر خانـه امـید دیگران دلبسته است.

تو مـهربان ترین آشنایی هستی کـه به یـاری امـیدهایی مـی شتابی کـه تا خاکستر شدن، زمانی بیش، فاصله ندارند.

سرنوشت خانـه های بزرگ بـه دست های کوچک تو گره خورده است. جملات زیبا درباره آتش نشان ثانیـه ای نمـی توان بـه شعله های سرکش آتش اندیشید؛ وقتی کـه نامـی از تو نباشد.

خوب مـی دانم کـه هیچ شبی، بی دلهره و اضطراب پشت سر نگذاشته ای. شب هایت را پاس مـی داری که تا خواب شـهر، بـه آرامش بگذرد. پشت پلک های تو آرامش جریـان دارد. تو از هزاران فرشته نجات زمـین این شـهرهای دور و نزدیکی کـه من مـی شناسم.

همـیشـه باشی که تا آتش، خاکسترنشین شود.

(عباس محمدی )

*

**

**

*

در لحظه های اتفاق

از درون گر گرفته ای. دستانت، راز سرشار رودخانـه های جاری است. چون دریـا موج مـی زنی و در خویش نمـی گنجی.

بلندتر از شعله ها قد کشیده ای.

فراموش کرده ای ثانیـه هایت را. بی تابی اتفاق را تاب نمـی آوری.

مـی روی و تمام رودهای جهان، بـه قامت تو اقتدا مـی کنند.

مـی دوی و مـیان دود و خاکستر گم مـی شوی.

همـه چیز، دور و برت زبانـه مـی کشد. خشم کهنسال شعله های ناگهان، روبه رویت مـی پیچد. از خود مـی گذری که تا دست های مـهربانت، تلخی سوزان حادثه را درون هم بریزد.

زلال، چون آب ایستاده ای و حادثه تو را نمـی سوزاند.

بی کمک دست های تو، روزهای گداخته مان نمـی گذرد، وقتی اتفاق بی هنگام، قصد درهم پیچیدن زندگی مان را دارد.

روزهایت مـی گذرد و به هیچ چیز فکر نمـی کنی جز لبخندهای سوخته ای کـه از لابهدود و آتش بیرون مـی کشی.

به هیچ چیز نمـی اندیشی، جز نگاه های ملتمسی کـه فریـاد مـی زنند و جز تو هیچ را یـارای کمک نیست.

روزهایت مـی گذرند و تو چون شمع مـی سوزی.

راز فداکاری ات، دهان بـه دهان مـی چرخد.

شـهر بـه تو مـی بالد.

وقتی شعله درون شعله مـی پیچد، بـه هیچ چیز نمـی اندیشی؛ مگر آن سوی آتش.

زلال دست های مـهربانت، راز آرامش لحظه هایی هست که شعله ورند و عصیـانگر، اگر نباشی.

بزرگمرد!

دست بر شقیقه هایت گذاشته ای و خواب از تو مـی گریزد. بـه عقربه های ساعت خیره شده ای و نگاه مـی کنی آن سوی حادثه هایی را کـه آرزو مـی کنی هیچ گاه رخ ندهند.

(حمـیده رضایی )

*

*

*

شعله های زرد و قرمز تو را بـه یـاد چه مـی اندازند؟ شعله هایی کـه گاهی آنقدر بی رحمند کـه همـه چیز را مـی بلعند. اگرچه این شعله ها زیبایی خاص خود را دارند ؛ اما گاهی بـه خاطر اندکی بی دقتی یـا شاید هم بـه خاطر بازیگوشی یک کودک حادثه ای برزگ رقم بخورد.

 به یـاد آور لحظه ای را کـه همـه تلاش مـی کنند به منظور مـهار عامل مرگ !

لحظه ای کـه همـه درون دستشان سطل آبی هست یـا لحظه ای کـه صدای ناله از خانـه هایی کـه به خاکستر تبدیل مـی گردند بلند مـی شود….

این ها تنـها یک حادثه نیست ؛ بلکه عبرتی هست برای همگان که تا بدانند کـه : جملات زیبا درباره آتش نشان حادثه هیچ وقت خبر نمـی کند

آری؛ بـه یـاد آور لحظه ای را کـه مأموران آتش نشانی با تلاش وصف ناپذیری و با بـه خطر انداختن و نادیده گرفتن زندگی خود با تمام وجود به منظور نجات همنوعشان تلاش مـی کنند. لحظات مرگ و زندگی؛ لحظاتی کـه گاه صدای ناله را مـی توان شنید و گاه تنـها سکوتی مرگبار است.

لحظاتی کـه درون هیچ آرام و قرار نیست.

مأموران آتش نشانی تلاش خود را به منظور عدم گسترش شعله های مرگ مـی کنند؛ اما آیـا مـی توان این خسارت سنگین را جبران کرد؟ مسلماً دیگر همـه چیز بـه خاکستر تبدیل شده و تنـها نتیجه اخلاقی از این حادثه، عبرت گرفتن و بیشتر دقت نمودن است.

( زمزار )




[جمله ها و متن های زیبا به منظور روز آتش نشان ها | | زمزار ... جملات زیبا درباره آتش نشان]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 21 Jul 2018 01:41:00 +0000



ع نوشته عاشقانه

زمزار | تفریح و سرگرمـی

پنجشنبه , مرداد ۱۱ ۱۳۹۷
آخرین خبرها
مرداد ۴, ۱۳۹۷

( شعر مـیلاد امام رضا سلام الله علیـه ) با شما واژه سلطان بـه خودش مـی بالد … شعر از مـهدی نظری  با…

تیر ۳۱, ۱۳۹۷

( غزل عاشقانـه ) آن دل کـه عشق نیست درون او، ع نوشته عاشقانه سنگ خاره ایست … (امـیری فیروزکوهی) ماهی بـه جلوه درون نظر…

تیر ۲۲, ۱۳۹۷

( شعر ویژه گرامـیداشت روز عفاف و حجاب ) اشعار برگزیده درباره حجاب چادرت ای ماه من! آغاز صبحی دیگر است…

تیر ۱۸, ۱۳۹۷

( شعر درون مورد شـهادت امام جعفر صادق سلام الله علیـه ) دین عزادارست و مذهب شد یتیم … شعر از علی س…

تیر ۸, ۱۳۹۷

( غزلیـات زیبا و عاشقانـه ) رفته عمر و نیم جانی مانده هست (طبیب اصفهانی) رفته عمر و نیم جانی مانده است…

'); } jQuery('#featured-posts').flexslider({ animation: ع نوشته عاشقانه "fade", selector: ".featured-posts-single-slide", slideshowSpeed: 7000, animationSpeed: 600, randomize: false, pauseOnHover: true, prevText: "", nextText: "", slideshow: true , controlNav: false, }); }); '); } jQuery(function() { jQuery('#slideshow60517').cycle({ fx: 'scrollHorz', timeout: 3000, pager: '#nav60517', slideExpr: '.group_items', speed: 300, slideResize: false, pause: true }); }); }); . ع نوشته عاشقانه . ع نوشته عاشقانه




[زمزار | تفریح و سرگرمـی ع نوشته عاشقانه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 26 Jul 2018 12:41:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com